شاید ادمی که بعد از این دو سه ماه از من در بیاد دیگه هیچ وقت اون ادم سابق نشه. شاید هم هیچ تغییری نکرده باشه. اما الان، الان که بعد از این سه ماه سخت- سه ماه پر از شکست و تلخی و ناتوانی- اینجا نشستم دارم با خودم فکر می کنم خوب شد که این چیزا پیش اومد. خوب شد که این چیزا الان و در بیست و پنج سالگی پیش اومد. اگرچه که هیچ کدومش هنوز تموم نشده، اما الان دارم فکر می کنم که من از پسش برمیام. که اگر یه نفر باشه که از پس همه این چیزا بر بیاد منم.
نباید یادم بره که من منم و اگر ادمها نمیتونن یا نمیخوان قد من بشن، من برای کسی کوتاه نمیشم.