جانور وحشی امروز پر کار شده.اول قلبم را خورده تا دیگر دوست نداشته باشم. هیچ چیز را. متفر هم نباشم.از هیچ چیز.
بعد مغزم را خورده.همه مغزم را...بجز حافظه ام.حافظه ام را نگه داشته تا این روزها را برای همیشه یادم بماند.
بعد لبهام را خورده.تا هر چیزی که می گویم یک صدای بی معنا باشد میان این همه صدا.
۰ نظر
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳