بوی سیگار و قرمه سبزی و قصه های آبان.
:)
۱ نظر
۲۷ مهر ۹۷ ، ۲۲:۲۰
نزدیکای ظهر که از تو کوچه مون رد میشم، از جلوی هر خونه، یه بوی غذای هیجان انگیز و متفاوت میاد؛ یه جوری که ادم هوس می کنه یه دانش آموز دبیرستانی باشه که داره با کوله پشتی سنگین و آویزون از مدرسه بر میگرده خونه و توی راه پله تلاش می کنه حدس بزنه غذای اون روز چیه.
به جاش میام خونه و تلاش می کنم غذایی سر هم کنم که به کمترین زمان و تلاش ممکن نیاز داشته باشه.