به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

 و من امروز، اینجا، توی اتاقی با پنجره های رو به ترافیک و طوطی های نا پیدا، بین این سیل کاغذ، بیست و نه ساله شدم. 

 

 

۰ نظر ۲۵ دی ۹۸ ، ۱۵:۴۰

و چیزهایی هست که ما میدنیم اتفاق نمی افتن. 

 

 

۰ نظر ۲۵ دی ۹۸ ، ۱۴:۰۰

باید بلند شم. فرم پر کنم برای ملت. ریکام بنویسم برای ملت. هدفنم رو شارژ کنم. اتاقم رو جمع کنم. غذا بخورم. خودم رو مجبور کنم فردا دیگه برم سر کار. گار کنم. قبض برق ساختمومو بپردازم. برم بیرون با دوستم. دعا کنم. لباسا رو بریزم توی ماشین. مشق کنم درسمو. زبان بخونم. ایمیل بزنم. 

 

 

۰ نظر ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۲:۵۱

این منم. قوی نیستم. دو روز تموم نمیتونم از جام بکنم و زندگی کنم. می مونم توی تخت و تلاش می کنم واقعیتو بذارم یه جای دوری توی مغزم و درو روش ببندم. 

به اندازه کافی قوی نیستم. برای دیدن و شنیدن این چیزا قوی نیستم. برای موندن و مبارزه کردن قوی نیستم. فکر می کردم که فرار نمی کنم و الان تنها چیزی که میخوام راه فراره. اما نگران اینم که برای فرار کردن هم به اندازه کافی قوی نباشم. 

 

 

 

۰ نظر ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۲:۴۴

 

?What is happening to us

 

 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۸ ، ۱۲:۴۸

زندگی کمی سامان گرفته انگار. 

 

۰ نظر ۱۴ دی ۹۸ ، ۰۸:۱۳

 

So I have done everything right this time. I DESERVE A LITTLE BIT OF FUN...Even you have to admit...

 

۰ نظر ۱۲ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۲

.Finally, a peaceful afternoon at home

 

 

 

۰ نظر ۰۶ دی ۹۸ ، ۱۷:۱۳

کارت های داخل کیف پولمو ریختم بیرون که دنبال عکس بگردم برای فردا. کارت اون استاد هندیه رو هنوز دارم. 

 

 

۰ نظر ۰۱ دی ۹۸ ، ۰۹:۱۰