میدونستم صبح زود از خواب بیدار شدن هیچ نقطه مثبتی نداره..
به قران که اگر یه نفر دیگه روی این کره خاکی برگرده به من بگه تو زیادی مستقلی، من چاره ای ندارم جز اینکه مرتکب قتل بشم..
نمی فهمم که این کاری که الان دارم می کنم دقیقا چیه. دارم خودمو به خاطر کار غیر اخلاقی که کردم توجیه می کنم یا اینکه دارم در عمل به این نتیجه می رسم که مطلق گرایی اخلاقی یه کار نشدنیه.
مگر نه اینکه چیزی که توی این سالها تجربه کردم بهم ثابت می کنه که خط قرمزای اخلاقی می تونن جا به جا بشن و اصلا باید جا به جا بشن؟
باید چیزهایی در باب فلسفه اخلاق پیدا کنم. بعد از تموم شدن ارنت البته.
باید فرصتی پیدا کنم و کمی از هانا آرنت اینجا بنویسم.