1403

نیمه شب. باد گرم تابستونی. سکوت. خونه پدری. کتاب. چای. دوستایِ راه دور.  

1402

بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم.

1401

دلمان چیزهای جدید می خواهد.

1400

همم..مادرم زمین..باید به تو برگردم..

1399

این شهر، این سرزمین ما رو خورده..نوجوونی ما رو..جوونی ما رو..اینده ما رو خورده... و من هرگز دستی که این حکمو برای ما امضا کرده نمی بخشم..

1398

آدم هایی که احساس گناه می کنند در پیدا کردن بهانه بسیار قوی هستند. حرف ندارند.*


* یک کتابی.

1397

!My life is just a fun train of disapponitment

1396

کاش که دائمن یکسان نباشد حال دوران..

1395

...I feel slightly lighter           

1394

می خوابم. سریال تکراری می بینم. می خوابم. آشپزی می کنم. با ملت میرم بیرون. می خوابم. ایمیلامو چک می کنم. قرص می خورم. می خوابم. 

همه زندگی من.