به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

 

For some unknown reason, the Universe is showing me its middle finger!

 

 

۰ نظر ۱۳ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۵۳

برای من، ما، که به روزهای روشن فردا امیدوارم بودیم، باید مرثیه ای نوشت به قطر همه کتاب های تاریخ...

 

پی اس: هیچ چیز، هیچ چیز، تلخ تر و ترسناک تر از این چرخه امید و ناامیدی نیست...تا میای به این ناامیدی کشنده عادت کنی، کسی؛ چیزی؛ جایی از دور خودشو نشون میده و دوباره امیدوارت می کنه... و بعد ناپدید میشه تا تو دوباره پرت شی ته دره..و باز از سر نو...

پی اس 2: و واقعیت اینه که بدون امید، نمیشه زنده موند.

 

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۶

 

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

به خط و خال گدایان مده خزینه دل

به دست شاهوشی ده که محترم دارد

نه هر درخت تحمل کند جفای خزان

غلام همت سروم که این قدم دارد

رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست

نهد به پای قدح هر که شش درم دارد

زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار

که عقل کل به صدت عیب متهم دارد

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان

کدام محرم دل ره در این حرم دارد

دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل

به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد

مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری

که جلوه نظر و شیوه کرم دارد

ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست

که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد

 

 

 

!P.S. Even Hafiz is mocking me

 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۴

همه چیزی که الان از زندگی می خوام اینه که جایی داشته باشم از آن خودم..با کاناپه ای و میزی و تلویزیونی در مقابلش...که بتونم روش بشینم و جلوی تلویزیون خاموش شامی و ناهاری بخورم...

 

 

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۴۸

 

 

This week, I will finish that list of mine or die trying!

 

 

 

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۲۴

واقعا اینجا، جای من نیست. 

 

پی. اس. من میتونم کتابی بنویسم توی این سال در وصف« چگونه "خود" را و "دیگران" را نکشیم». 

 

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۵۱

من یکی از همین روزا، جلوی این لب تاب می میرم.

 

۱ نظر ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۴۸

 

!They say "Hope" drives anger

 

 

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۵۵

پدرم خیلی سال پیش گفته بود زندگی همینه و من در جوابش با صدای بلند گفته بودم که من انتخاب می کنم که زندگی چیزی بیشتر از این باشه. خیلی بیشتر از این. 

الان، در سی سالگی، توی این جهنم خودساخته و دیگرساخته، یادم نمیاد بیشتر یعنی چی. 

 

۱ نظر ۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۵۲

سیاه پوش و مویه کنان.

 

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۲۶