1511
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ب.ظ
خواب می بینم که با یک ادم غریبه، گیر افتادم توی یک ارتفاعی. یک اسانسوری را سوار شدم به یک مقصد خاصی اما اسانسور من را رها کرده توی یک جای نااشنایی و رفته. راه برگشت ندارم. یک سطح کوچک و مرتفع و بدون راه. حواسم هست که خوابم و دارم خواب می بینم؛ اینقدر که منتظرم از خواب بیدار شم. میدونم تنها کاری که در برابر این همه ترس و تنهایی می تونم بکنم همینه که به خودم بگم الان بیدار میشی.
۹۵/۰۸/۲۵