به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

قطعه 1

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ق.ظ

سورپرایز. سورپرایز. بی خوابی. بی خوابیِ به خاطر تمام طول روز رو خوابیدن. یکی از دلایلی که می خوام بنویسم همین بی خوابیه. دلیل دیگه اش هم اینه که خب، میخوام بنویسم. یه دلیل سومی هم دارم از اینکه نصفه شبی- اونم وقتی فردا یه میلیون تا کار دارم- اومدم نشستم تو آشپزخونه و دارم می نویسم؛ منتظرم این سوسکای لعنتی و عجیب و غریب پیداشون بشه. البته مطمئن نیستم سوسک باشن. یه ترکیبی ان از مورچه و سوسک. دست و پاهاشون و شاخک هاشون به مورچه ها شبیهه. سایزشونم یکمی از مورچه بزرگتره. اما خب از بقیه جهات به سوسکا می خورن. یه رنگ زرد-نارنجی خوشگل طوری هم دارن. منتظرم ببینم از کدوم سوراخ سمبه ای در میان که روشون سم بریزم. نخیر. اصلنم احساس دلسوزی و از این چیزا ندارم. برای طبیعت به اندازه کافی احترام قائلم؛ تا زمانی که زحمت بکشه و به حریم آشپزخونه من تجاوز نکنه.

کفشا دم در رو زمین ردیف شدن. کاملا گوشه ای از خونه رو گرفتن. شلوغ و به هم ریخته. صندل هایی هم که «ز» برای «م» از بندر خریده بغل بقیه کفش ها ولو اند. مسیرم را از سمت اتاق کج می کنم به سمت در ورودی و صندل ها رو می پوشم. کفشون شیری رنگه با  چند تا ردیف بند بافته شده لابد نخی، بقیه صندل در آمده. بندها مشکی براقی هستن که تو زمینه شیری و تمیز کفش های نو، توی ذوق می زنن. صندل ها کمی برای پاهای من گشادن. من به هر حال می پوشمشون و توی خونه راه میرم. بشکن میزنم و قر میدم با صدای خفه اهنگی که هنوز داره از لب تابم میاد. میم وسط هال، روی زمین نشسته و داره از روی لب تاب من برای خودش سریال کپی می کنه. من خسته میشم یعد از یکی دو بار دور زدن گوشه و کنار خونه و میرم میشینم کنار میم. پاهامو دراز می کنم رو زمین، یکمی زانوهامو خم می کنم. چونه م رو میذارم رو زانوهام و دستامو می رسونم به صندل ها. شروع می کنم به بازی بازی کردن با بندهای صندل ها. به میم میگم «همیشه یکی از تیپ های ایده الم این بوده. همین که الان تنمه. با یه جفت صندل ته صاف و سبک همین شکلی». میم لبخند میزنه. میگه منم. با خودم فکر می کنم که ما آرزوهای خیلی خیلی کوچیکی داریم. دلم برای خودمون می گیره که در بیست و پنج سالگی انقدر ارزوهای کوچیک و -به هر حال- غیرممکن طوری داریم.

یک سوسکی از بالای کابینت بالایی و بغل ابگرمکن پیداش شد. اما زودی دوید رفت پشت کابینت پایینی. پس این فرضیه که این موجودات از پشت گاز میان و خونه شون اونجاست، منتفیه. باید فردا این کابینت ها رو بکشیم جلو تا پشت همشون سم بریزم. زورمون برسه البته اگر. شاید الف بیاد فردا که مبلا رو بیاره. می تونیمم اون بیچاره رو خف کنیم طبق معمول. 

«دال» زحمت کشیده ور فته رو اعصابم باز. زنگ زده که بریم یه فری بخوریم. گفتم نه. چون بچه ها اینجا بودن خب. و البته خیلیم حوصله فر خوردن تو خیابونا رو نداشتم. بچه ها رو بهونه کردم. پشت بندش اسمس زده که خب با بچه ها بریم. که من نرم پیچوندمش و گفتم بذار یه شب دیگه. برگشته میگه انگار تو هم مثل «ب» میخوای تکلیف رابطه هاتو روشن کنی. کلا طلبکاره. یا باید ایشونو انتخاب کنی یا باید ایشونو انتخاب کنی. میگم نه «ز» اینجاست. که خب دیگه کلا ر... شد به همه چی. نمیدونم چه مرگم شده چرا نمی تونم دروغ بگم عین ادم. باید می گفتم بچه های یونی اینجان و خلاص. قضیه رفع و رجوع می شد. حوصله ندارم. یکم خویشتن داریم خوب چیزیه والا. معلوم نیست با  «ز» بیچاره سر چی زدن به تیپ و تاپ هم، من گیر افتادم این وسط. بدم میاد از دراما. از ادمای حاشیه دار بیشتر. شایدم باید مثل ب تکلیف رابطه هامو روشن کنم. نمیدونم چرا ولی هر بار که بهش فکر می کنم بغضم می گیره. نمیتونم. تموم کردن دوستی ها برام سخته. اونم الان. اونم دال. ولی هر چیزی بالاخره یه روز تموم میشه.

از «ف» هم دلگیرم. اومده تهران و زرتی برگشته خونشون. به روی خودش نیاورده که مثلا بیا ببینیم همو. تازه اونم من حالشو پرسیدم و گفته که هیچی..دو روز اومدم تهرون و کاری نداشتم و برگشتم..منم که کلا شلغمم.



پی اس1: این متن قرار بود چیز بهتری بشه اما تبدیل شد به نقای خاله زنکی. از عواقب بی رفیقیه. بی رفیقی.


پی اس 2: فکر کنم سوسکا تو تاریکی میان بیرون! نه؟



۹۵/۰۵/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی