1382
سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ق.ظ
یک سنگی، سنگینی چیزی روی دلمه که نمیره. که نفس کشیدنو برام سخت می کنه. که نمیدونم چیه. غم هست. اما یه چیزی بیشتر از غم هم هست. اصلن انگار یه حضور فیزیکی داره انقدر که سنگینه. شب هست. روز هست. نمیره. با گریه نمیره. با خواب نمیره. با قرص نمیره. هست. دائم هست. و من نمیدونم باید چکار کنم. همیشه هست و من در مقابلش ناتوان و عاجزم. منو پر می کنه هر روز و من هیچ کاری ازم بر نمیاد. نفس کشیدن به انرژی بی سابقه می خواد ازم. انگار که کوه کندن.
۹۵/۰۳/۱۸