به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

 .My ancesstors must be very proud of me

:)

 

 

 

۰ نظر ۰۶ تیر ۹۹ ، ۱۲:۴۶

 

خب شما به من بگو خرافاتی ولی من الان یادم افتاد که تو اون کتابه که زندگی اون دختره خیلی شبیه من بود؛ روجا قبل از وقت سفارتش رفته بود موهاشو رنگ کرده بود و بعد هم ریجکت شد. من دو ماهه که میخوام موهامو رنگ کنم ولی الان که وقتش شده، میترسم اگر این کارو هم مثل اون شخصیت داستانی انجام بدم و برای وقت سفارت موهامو رنگ کنم، ریجکت بشم...

 

 

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۵

 

Too much excitement. 

 

 

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۱

آیا ما سزاوار بودیم 

تمام خیابان را در باران برویم

و در انتهای خیابان 

کسی در انتظار ما نباشد؟

 

 

احمدرضا احمدی

 

 

 

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۵۰

 

.Now, this; this looks like my own life

 

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۵:۲۲

و در نهایت، یک شب آرام.

 

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۲

 

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

P.S. The world is a bitch!

 

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۵۲

 

 

.So... It appears I am dating an atheist version of my dad

.I know. Very Freudian

 .Not as disturbing as it sounds though

 

 

 

 

 

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۱۵

 

....I dont know...I am starting to feel a bit sentimental about this place

 

 

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۲۶

gorging myself in food...

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۰۲