غریزه، هیچ وقت اشتباه نمی کنه. هیچ وقت. به غریزه هام کاش بسیار بیشتر بها می دادم.
غریزه، هیچ وقت اشتباه نمی کنه. هیچ وقت. به غریزه هام کاش بسیار بیشتر بها می دادم.
سر خر را کج می کنیم سمت فرانسه خوندن. با خفت و خواری. بعد از این همه وقت. بعد از این همه نمی خوام و دوست ندارم و کوفت و زهر مار. بعد از صرف این همه انرژی و هزینه روی اسپانیایی. هیچ که هیچ. خونه اول. بازگشت به 7 سال پیش.
فرانسوی داره انتقامشو از من می گیره اونم با "French for Dummies".
Ekh...How Pathetic..
خب هر جور که فکر می کنم می بینم که همیشه حق با شاملو بوده. چه وقتی که از دشواری وظیفه میگه، چه وقتی که آروز میکنه کاش عدالت و قضاوتی در کار بود و چه وقتی که عاشقانه میگه به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل....
I have to work. I have to study. I have to exercise. I have to practice. I have to read. I have to watch. I have to go out.
My life has become a series of duties that I do not wish to fulfill. Nor am I even able to.
خیلی هم خوب.
برای ادمی که من بودم، مثلا ده سال پیش، این نقطه ای که الان هستم، اصلا فوق العاده محسوب نمیشه. حتی بسیار هم دست پایینه. اما واقعیت اینه که من ادمی رو که الان هستم دوست دارم.
اما الان که اینجا نشستم، که خب دیگه خیلی هم غریبه هم نیست، دارم به خودم میگم اگر از این مرحله گذاشتم، دیگه وقتشه که دوباره بلندپروازی کنم.