این حجم از بیهوده رنج کشیدن.
۱ نظر
۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۱
نزدیکای ظهر که از تو کوچه مون رد میشم، از جلوی هر خونه، یه بوی غذای هیجان انگیز و متفاوت میاد؛ یه جوری که ادم هوس می کنه یه دانش آموز دبیرستانی باشه که داره با کوله پشتی سنگین و آویزون از مدرسه بر میگرده خونه و توی راه پله تلاش می کنه حدس بزنه غذای اون روز چیه.
به جاش میام خونه و تلاش می کنم غذایی سر هم کنم که به کمترین زمان و تلاش ممکن نیاز داشته باشه.
اون مونتاژو تو فیلما دیدید که نشون میده قهرمان قصه داره خودشو برای یه کاری اماده می کنه؟!
تو زندگی من الان وقت اون مونتاژه. فقط مشکلش اینه که به جای یه اهنگ پاپ ریتمیک خارجی یه ترانه سنتی ایرانی گذاشتن روش و درآمد ترانه خیلی کش اومده...