به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

۵۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

من چقدردروغ میگم! باید بشمرم ببینم به طور متوسط هر روز چند تا دروغ میگم!
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۹
وسط کلاسا. خیابون 16 اذر. فضای قهوه ای و تاریک کافه. مبلای چرم قرمز. ما.
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۲
خیابونای این شهر منو تا مرز خودکشی افسرده میکنه!
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۱
احساس می کنم دنیا شباهتای زیادی با ماتریکس داره!
۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۳
پفک نمکی مینو.
۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۴
exuasted... frustrated...
۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۴
این مردم هیچ وقت نمی فهمند که چقدر دیر شده..
۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۱
سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته است تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری این شعر و اهنگ من را می گیرد. اصلا انگار این شعر برای من گفته شده..برای من خونده شده..این شعر داره منو شرح و توصیف می کنه..
۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۸
اون مرز آشغال بین دونستن و ندونستن. اون لحظه لعنتی که می فهمی.اون یه لحظه مرزی که قبلش سرزمین جذاب ندونستن و بعدش دل درد و سر درد و پا درد و همه جور درده! من سلطان داشتن این لحظه ام.
۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۳۷
six feet under سریال راجع به یه خانواده است که یه موسسه واسه برگزار کردن مراسم ختم دارن.توی قسمت اول سریال پدر این خانواده که در واقع اداره کننده موسسه بوده می میره. هر اپیزود با مرگ یه نفر شروع می شه.سریال برخلاف اون چیزی ممکنه به نظر برسه،چندان سریال تلخی نیست.یک عالمه فمیلی دراما به اضافه فانتزی گهگاهی حرف زدن مرده ها توی سریال هست که خب البته گاهی قصه رو شبیه  به یه درام ابکی می کنه. تم سریال ترس از مرگه.قهرمان قصه که حالا وارث این موسسه شده از مرگ می ترسه.اینجاست که این سریال واسه من جذاب میشه.. ولی خب من فقط سیزن اول سریالو دیدم..
۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۳۸