به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب
ای سیم‌تنِ سیاه گیسو
کز فکر سرم سپید کردی

گفتی که صبور باش، هیهات
دل، موضع صبر بود و بردی..


آقامون سعدی

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۳

بارکد دیدیم با دوستان.

فیلم در ادامه فیلم قبلی مصطفی کیایی- خط ویژه- یه جورایی به مفاسد اقتصادی می پردازه. فیلم خوش ساخت و روونه. داستان غیر خطیه اما باعث نمیشه که دنبال کردن فیلم سخت بشه و در نهایت هم این ساختار به خوبی در خدمت پایان بندیِ کمی غافلگیرانه فیلم قرار می گیره. بازی ها هم روون و خوبه با این وجود هیچ کدوم از بازیگرا حرف خیلی خاصی برای گفتن ندارن. طنز فیم خوب از اب دراومده هر چند برای من یادآور بعضی سیت کام های خاص خارجیه-مخصوصا روابط بهرام رادان و محسن کیایی. ضمن اینکه رویکردِ نه چندان ظریفی برای مبارزه با دخانیات هم دیده میشه تو فیلم.

در مجموع احساس کردم فیلم یه اهنگ بلند رپه-درست مثل اهنگ یاسر بختیاری که از روی فیلم حذف شده- که داره برای بالادستیا کری می خونه.  با همه این ها تماشای فیلم چندان هم خالی از لطف نبود.

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۹

ادم ها عجیب و پیچیده ان. 

من می ترسم از این جهان.


۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۵

you know when something bad is going to happen and you don't know what exactly is going on..so your imagination goes wild and you think about all the worst case scenarios...and then after some time the reality reveals itself and you realize the reality is so much worse?!


۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۹

زندگی من گرفتار یه دور باطل عجیب شده.


۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۰

کاش که لطف الهی بکند کار خویش..

زودتر..


۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۵

سورپرایز. سورپرایز. بی خوابی. بی خوابیِ به خاطر تمام طول روز رو خوابیدن. یکی از دلایلی که می خوام بنویسم همین بی خوابیه. دلیل دیگه اش هم اینه که خب، میخوام بنویسم. یه دلیل سومی هم دارم از اینکه نصفه شبی- اونم وقتی فردا یه میلیون تا کار دارم- اومدم نشستم تو آشپزخونه و دارم می نویسم؛ منتظرم این سوسکای لعنتی و عجیب و غریب پیداشون بشه. البته مطمئن نیستم سوسک باشن. یه ترکیبی ان از مورچه و سوسک. دست و پاهاشون و شاخک هاشون به مورچه ها شبیهه. سایزشونم یکمی از مورچه بزرگتره. اما خب از بقیه جهات به سوسکا می خورن. یه رنگ زرد-نارنجی خوشگل طوری هم دارن. منتظرم ببینم از کدوم سوراخ سمبه ای در میان که روشون سم بریزم. نخیر. اصلنم احساس دلسوزی و از این چیزا ندارم. برای طبیعت به اندازه کافی احترام قائلم؛ تا زمانی که زحمت بکشه و به حریم آشپزخونه من تجاوز نکنه.

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۴

تلاش می کنیم که تلاش کنیم.


۱ نظر ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۵

!woke up at 1 P.M, did a little yoga, went to the cafe`,made lasagna for myself and now I want to study  

?!Pretty perfect, right


۰ نظر ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۷

!I just declined a university offer in England

.I, sincerely, hate my life


۰ نظر ۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۰:۵۵