به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

پایان نامه از یک طرف و سریال های تکراری از طرف دیگر ما را فرا می خوانند...


۰ نظر ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۵

.I'm not one of them

.A sentence which is  true about -literally- every social group I seem to be a part of


۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۰

این لغت «لطایف الحیل» رو اصلا از روی زندگی من ساختن.


۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۳
بسیار بسیار خسته همراه با یک عالم کار عقب افتاده.


۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۷

کاش که ما آدما اینقدر بر نادانی های خودمون مصر نبودیم!


۰ نظر ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۸
چایِ لیمو. 
:)

۱ نظر ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۲
انقدر که من میخورم به این دیوارا و مبلا و دستگیره های در و و پایه های میز و در کابینت و جدیدا در یخچال، اگر الان برم پزشکی قانونی قطعا فکر می کنن یه نفر داره منو شکنجه می کنه.

۰ نظر ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۱

پذیرش ادم ها، همونطور که هستن، سخت ترین کار زمینه.


۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۳

زوزو جلسه داره با دو تا استاد دانشگاه. احساس می کنه داره میره جلسه تفتیش عقاید.


بعدا اضافه شد نوشت:

همه کاسه کوزه ها شکست سر من. دو نقطه اتساین.



۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۵

صبحانه ای برای ساعت 2 بعد از ظهر.


۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۲