به آهستگی..

صرفن خزعبلات.

پیام های کوتاه
  • ۲۵ اسفند ۹۵ , ۲۱:۵۱
    1576
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۲:۴۱
    1447
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۲۰:۰۰
    1400
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۲:۲۹
    1399
  • ۱۶ تیر ۹۵ , ۰۱:۲۱
    1398
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۲۲
    1363
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۵ , ۱۴:۵۱
    1361
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ , ۱۱:۴۹
    1356
  • ۱ ارديبهشت ۹۵ , ۲۲:۴۴
    1334
  • ۲۰ فروردين ۹۵ , ۲۰:۲۴
    1317
بایگانی
آخرین مطالب

کارهای دشخوار.


۰ نظر ۲۸ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۳۲

باید برم و برای میخی که بالای تختم مونده به دیوار، قاب عکسی بخرم.


۱ نظر ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۰۶
ما همیشه در آستانه می مانیم. پاها در گذشته و قلب ها در اینده.

۰ نظر ۲۶ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۲


A clown who takes to drink falls faster than a drunk tile-layer topples off a roof.



۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۲

I wish someone was here to tell me I'm doing the right thing...


۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۸

نمی فهمم چرا همچین دروغی به خودم گفتم و نمی دونم چرا دارم ادامه اش میدم. انگار نمیخوام باور کنم که این جریان چه تاثیر احمقانه عمیقی روم گذاشته. اخ. مثل این نوجوون های تازه بالغی شدم که غرورشون اجازه نمیده واقعیت رو ببینن. باید دست بردارم ولی. باید.


پی اس:

the actual question is how the hell I made it this deep into this shitty experience.


۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۱۸
می نویسیم.


۰ نظر ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۱

امروز، چیزای خوبی فهمیدم.

:)


۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۹

برزخی که ما توش گیر کردیم.


۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۰

اگر من از این هفته جون سالم به در ببرم، قطعن تا در میکده شادان و غزلخوان میدوم.





پی اس: دو یو نو  اِنی میکده درست و حسابی اِروند؟



هفته بعد اضافه شد نوشت: 

قسمت نبود که تا در میکده شادان و غرلخوان بدوم انگار. 



۱ نظر ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۴۲