154

همه چیز و هیچ چیز با هم برابرن.

153

ثبت نام لعنتی دانشگاه.

۱۵۲

میل شدید به نشستن روی جدول های کنار خیابون.

151

احساس می کنم در مناسبات اجتماعی ما؛زمان جایگاه خودشو از دست داده.مردم حواسشون نیست که صرفا انجام یک کاری نیست که مهمه؛زمان انجامش هم مهمه.حتا شاید مهم تر از نفس عمل...

150

تحصیلات نچسب تکمیلی.

149

در که بسته شد فرقی نداره صد متر از من فاصله داشته باشی یا صد قرن..

۱۴۸

ادم های خوب.

۱۴۷

خودم گم شدم.یه جایی وسط این راه هایی که رفتم و برگشتم گم شدم و هیچ کس دنلبالم نگشت.یه جایی حوالی امروز و دیروز گم شدم.

146

زور بیخود نزن. گور بابای همه چیز. اینا همه نتایجیه که من تابستون امسال بهشون رسیدم.

145

Im going to go tomorrow...feeling empty...thinking why i am doing this and whom  i am doing this for... i dont want to get a MA ....god knows i dont want to be a lawyer.... i just cant find another option!and thats the beauty of this country...